مامان تلفن رو برداشت که به خاله زنگ بزنه هم حال و احوال کنه هم بپرسه هوا چطوره حین مکالمه خاله ازش پرسید شما کِی میایید شهرستان و مامانم گفته که وضع جاده خرابه و م (خواهر) تنها میاد فردا شیفته بیمارستان همون لحظه که اینو گفت خواهر از حموم اومد بیرون نگو گوش وایستاده ببینه چی میگیم :/ یهو با وحشی بازی حوله رو پرت کرد کشو رو به هم کوبید و داد زد لازم نکرده آمار منو به کسی بدی خودم بلدم آب و هوا رو چک کنم! مامان یه سکوت ممتد کرد و یهو داد زد که یه بار دیگه با من اینجوری حرف بزنی من میدونم و تو فکر نکن چون از حقوقت برای خونه خرج کردی حق داری سرمون داد زنی! و یهو مامان زد زیر گریه و بابا در کمال تعجب خواهر رو دعوا کرد که چه آماری داری تو که بخواییم به کسی بدیم رئیس جمهور که نیستی آمار بدیم به کسی! البته زیاد دلش نمیاد دعواش کنه خصوصا که راهی بود بره شهرستان. 

از منفجر شدن مامان زهره ترک شدم واقعا، جوری توی کبدم احساس سوزش کردم که سر گیجه و حالت تهوع گرفتم. 

با این حرکتش کاری کرد حرفای من به خونه ثابت بشه که خواهر بددهن و بداخلاق شده و با یه تصویر بدی از خودش رفت شهرستان.

من که همیشه با آهنگ گوش دادن حالم خوب میشد الآن هیچ حسی نسبت به آهنگی که گوش میدم ندارم و فقط رفتم تو فکر و خیال های بد. 

کتاب اثر مرکب دارن هاردی حقیقت های تلخی رو عینهو خنجر فرو میکنه توی قلبم و من دارم حسرت میخورم با هر خطش.

تمام جونم پر شده از سم کاش نیش زبون آدما هم پادزهر داشت بعضی حرف ها میکشه آدم رو. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Charmain مهندس باش ! در مورد چرم آرتان Mirad Lani Dan دیجیتال مارکتینگ بهترین های تکنولوژی دکتر خطیبی